Ghazal
؛[همخوان]؛
انگار با من، از همه کس آشناتری
از هر صدایِ خوب، برایم صداتری
؛[قسمت اول]؛
آیینهای به پاکی سرچشمه یقین
با اینکه روبروی منی و مُکدری
تو عطر هر سپیده و نجوای هر نسیم
تو انتهای هر ره و آنسوی هر دری
لالایی پر نوازش باران نَم نَمی
خاک مرا به خوابِ گُل یاس میبری
؛[همخوان]؛
انگار با من، از همه کس آشناتری
از هر صدایِ خوب، برایم صداتری
؛[قسمت دوم]؛
درهای ناگشوده معنای هر غروب
مفهوم سر به مُهر طلوعِ مُکرری
هم روح لحظه های شکوفایی و طلوع
هم روح لحظه های گل یاس پَرپَری
از تو اگر که بُگذرم، از خود گذشتهام
هرگز گمان نمیبرم، از من تو بگذری
؛[همخوان]؛
انگار با من، از همه کس آشناتری
انگار با من، از همه کس آشناتری
؛[قسمت سوم]؛
من غرقه تمامی غرقاب های مرگ
تو لحظه عزیز رسیدن به بندری
من چیره میشوم به هراس قریب مرگ
از تو مرا است وعده میلاد دیگری
از تو اگر که بُگذرم، از خود گذشتهام
هرگز گمان نمیبرم، از من تو بگذری
؛[همخوان]؛
انگار با من، از همه کس آشناتری
انگار با من، از همه کس آشناتری
؛[قسمت پایانی]؛
انگار با من، از همه کس آشناتری
از هر صدایِ خوب، برایم صداتری
انگار با من، از همه کس آشناتری
از هر صدایِ خوب، برایم صداتری